اعلام رفراندوم در کردستان عراق در عین حال اعلام رسمی انحطاط جنبشی است که زمانی در خاورمیانه به نام "جنبش خلق کرد" معروف شده بود و در تمام تاریخ نیمۀ دوم قرن بیستم در اتحاد با پیشروترین و عدالتخواهانه ترین جنبشهای منطقه قرار داشت. اکنون این جنبش نه فقط در عراق، بلکه در سوریه و ایران و ترکیه نیز از هر گونه مضمون آرمانخواهانه و حق طلبانه تهی شده و به ابزار باجگیری در دست محافل و مراکز ارتجاعی نوکیسه های ثروت اندوز کرد بدل شده است
دشنه ای بر سینۀ مجروح خاورمیانه – درباره رفراندوم استقلال کردستان عراق
با اعلام برگزاری رفراندوم کردستان عراق توسط مسعود بارزانی، چشم انداز دور جدیدی از جدالهائی خونین در مقابل مردم خاورمیانه گشوده شد. این جدال هم اکنون با گذشت هر روز بیشتر و بیشتر آشکار می شود و بذرهای کینه و نفاقی بسیار عظیم تر از خصومتهای تاکنونی را در میان توده های میلیونی مردم زجر کشیده این منطقه می پاشد.
مسألۀ رفراندوم کردستان عراق رفع ستم ملی نیست. این دروغی است بیشرمانه. کردستان عراق در سه دهۀ گذشته در شمار معدود مناطقی بوده است که نه تنها از تحولات خونین خاورمیانه تقریبا در امان مانده است، بلکه همچنین به یمن شکافهای ایجاد شده در جامعۀ عراق و از هم پاشیدن ساختار حکومتی آن و در درجۀ اول به یمن حمایتهای بیدریغ بلوک مسلط بر سرمایه داری جهانی و سگ زنجیری آن در منطقه، اسرائیل، از بیشترین امتیازات نیز برخوردار بوده است. تازه به دوران رسیده های کردستان عراق، دلالان مقاطعه کاری پروژه های عمرانی و تجاری سرمایه های غربی و منطقه ای، در سه دهه گذشته دوران بی سابقه ای از شکوفائی و ثروت اندوزی را پشت سر گذاشته اند که در تمام تاریخ معاصر کردستان بی نظیر بوده است. آنها هم از توبره خورده اند و هم از آخور. هم با اسرائیل و دول اروپائی و آمریکا مغازله کرده اند و هم با ترکیه به معاشقه پرداختند، هم از عربستان جیره گرفته اند و هم با ایران بند و بست و بده بستان داشتند.
این حکومت نه تنها هیچگاه نتوانست حتی به مقام یک دولت بورژوائی نیز ارتقاء پیدا کند، بلکه اصولا شایسته آن نبود که دولت نامیده شود. مجتمعی عشیرتی که از سر تا پای آن بیش از نمایشی مضحک و بالماسکه ای برای خر رنگ کردن نبود. در این حکومت همه چیز جعلی بود: از انتخابات تا پارلمان و از قانون تا دستگاه اداری آن. حکومتی که رئیس باصطلاح منتخب آن دو سال پس از اتمام دوران ریاستش همچنان به نام رئیس دولت سخن می گوید و اقوام و خویشان او نیز در قد و قواره نخست وزیر و وزیر امور خارجه و وزیر کوفت و زهر مار ظاهر می شوند. حکومتی که همه چیز آن جعلی بود جز همت آن در کشیدن شیرۀ جان کارگران با کمترین دستمزدها و بدون کمترین خدمات اجتماعی. حکومت شارلاتانهای قبیله ای، ننگی برای مردم کردستان.
برای مردم زحمتکش کردستان و مردم آواره ای که از مناطق دیگر عراق به این منطقه روانه شدند، حکومت اقلیم کردستان در هیأت شترمرغی قرار میگرفت که نه تخم میکرد و نه بار می برد. این حکومت از یک سو ثروت عظیم نفتی میادین کرکوک را به جیب می زد و از سوی دیگر رو به توده های زحمتکش کردستان از آن می نالید که دولت مرکزی عراق به وظایف خویش در قبال منطقه کردستان عمل نمی کند. تجمل و زرق و برق شهرهای نو آباد کردستان را به نام خود ثبت می کرد و فلاکت و فقر تودۀ محروم را به پای دولت مرکزی می نوشت. همان دولت مرکزی ای که ریاست جمهور آن را نیز اقلیم کردستان تعیین می کرد. اقلیم کردستان در طول سه دهه همه فوت و فن های کلاهبرداری و توطئه و رذالت را به اوج خویش رساند و از منطقه ای محروم و ستم دیده به اقلیمی از شیادان عروج کرد. کردایتی از کردستان بازار مکاره ای ساخت که در آن همه چیز به فروش می رسد و معامله بر سر همه چیز به زندگی روزمره بدل شده است. بیش از همه بر سر سرنوشت مردم زحمتکش غیر کرد.
و اکنون این حکومت سر تا پا فاسد به مردم کردستان نوید استقلال می دهد. کسی که امروز به رفراندوم استقلال کردستان فراخوانده است همان کسی است که در اوج یورش داعش از "خیزش حق طلبانه سنی ها" به وجد آمده بود. این کانون فساد خود را مبشر تحقق آرزوی تاریخی رفع ستم ملی قلمداد می کند. این دروغ بیشرمانه ای بیش نیست.
آنچه در امروز در کردستان عراق حتی صرفنظر از ماهیت فراخوان دهندگانش و نیات امثال بارزانی ها جاری است، نه جنبشی برای رفع ستم ملی، بلکه جنبشی برای آتش زدن بر خرمن نفاق ملی است. این جنبشی استقلال طلب نیست که بر علیه استعمار به پا خاسته باشد. این جنبش با جنبش مردم الجزایر بر علیه استعمار فرانسه، با جنبش مردم ایرلند بر علیه روباه پیر، با جنبش جدایی طلب باسک در اسپانیا، با جنبش مردم ویتنام بر علیه فرانسه و آمریکا، با جنبش استقلال طلبانۀ غنا و تانزانیا و آنگولا و موزامبیک خویشاوندی ندارد. این جنبش حتی از جنبشهای جدائی طلبانۀ ارتجاعی ای نظیر جنبش جدائی طلبانۀ کاتالونهای اسپانیا و لیگا نورد ایتالیا نیز به مراتب حقیر تر است که با شهامت برای دستیابی به اهداف خویش به سازماندهی و مبارزه می پردازند. این جنبشی است در امتداد جنبش قاچاقچیان و گانگسترهای اسلامی کوسوو و به همان اندازه جیره خوار و گوش به فرمان اربابان خویش در موساد و سیا و ام آی 6. جنبشی که امروز برای استقلال کردستان به راه افتاده است، آلت دست حقیری است برای امپریالیسم و سیاه ترین ارتجاع منطقه ای. جنبشی است متعلق به دوران پسا جنگ سردی، تفاله ای است از پیروزی نظم آمریکا محور جهان تک قطبی. در سر تا پای این جنبش ذره ای از حقانیت موجود نیست و مطمئن ترین و استوارترین متحدان آن را باید در اورشلیم و لندن و واشنگتن جست.
اعلام رفراندوم در کردستان عراق در عین حال اعلام رسمی انحطاط جنبشی است که زمانی در خاورمیانه به نام "جنبش خلق کرد" معروف شده بود و در تمام تاریخ نیمۀ دوم قرن بیستم در اتحاد با پیشروترین و عدالتخواهانه ترین جنبشهای منطقه قرار داشت. اکنون این جنبش نه فقط در عراق، بلکه در سوریه و ایران و ترکیه نیز از هر گونه مضمون آرمانخواهانه و حق طلبانه تهی شده و به ابزار باجگیری در دست محافل و مراکز ارتجاعی نوکیسه های ثروت اندوز کرد بدل شده است. این جنبش که زمانی منبع الهام تمام جنبشهای حق طلبانه خاورمیانه برای دستیابی به یک زندگی انسانی و به دور از درد و رنج بود، جنبشی که می توانست به عنوان اهرمی در ایجاد دوستی و برادری بین ملل خاورمیانه عمل کند، اکنون به سدی بر سر راه ایجاد خاورمیانه ای متحد و سوسیالیستی بدل شده است. کردایتی که در تاریخ معاصر همواره با مانوور در میان شکافهای قدرتهای منطقه ای به دنبال کسب منافع خویش بود، سرانجام توانست تمام ظواهر پیشرو "جنبش خلق کرد" را همراه با تمام گرایشات برابری طلبانه و آرمانخواهی سوسیالیستی اش کنار زده و کلیت این جنبش را به موجودیتی انگلی و ریزه خوار مراکز قدرت امپریالیستی تقلیل دهد. جنبشی که زمانی رهائی خویش را با رهائی ملل دیگر منطقه گره می زد، اکنون "رهائی" خویش را در گرو خیانت به همسایگان و برادران و خواهران دیرینه خویش جستجو می کند. جنبشی که زمانی مبشر دوستی و برابری بین ملل منطقه بود، اکنون با تمام وجود به پراکندن بذر کینه در میان همان ملل مشغول است. این جنبش اکنون برای "رهائی" خویش با قدرتهایی متحد می شود که منطقه را به دریائی از خون بدل کرده اند. چه در عراق، چه در سوریه و ایران و ترکیه.
این تحولی است زیانبار برای کل توده های محروم خاورمیانه. مستقل از این که رفراندوم کردستان عراق برگزار شود یا نه، مستقل از این که پس از برگزاری احتمالی چنین رفراندومی دولت ملی کردستان تشکیل شود یا این که نتایج رفراندوم به عنوان اهرمی در جنگ بر سر تقسیم غنائم در داخل عراق به کار گرفته شود، نفس به پیش کشیدن موضوع استقلال کردستان و حل مسألۀ ملی در دل خاورمیانۀ جنگ زده ای که به یکی از مراکز اصلی جدال بر سر تقسیم آرایش جهان موجود بدل گردیده است، زخمی عمیق بر پیکر جوامع این منطقه است. تشکیل مینی دولتهای دست نشاندۀ قدرتهای بزرگ نه تنها راه علاج هیچ یک از دردهای این منطقه نیست، نه تنها حتی برای ساکنین مناطق این مینی دولتهای ملی و قومی و مذهبی هیچگونه بهبودی به دنبال نخواهد داشت، بلکه دقیقا تحولی است ارتجاعی و بر خلاف جهتی که نوید بخش آینده ای روشن برای مردم منطقه است. خاورمیانه امروز از دل چندین دهۀ پر از آتش و خون در شرایطی قرار گرفته است که درهم تنیدگی سرنوشت توده های محروم این جوامع هر چه بیشتر آشکار می شود و امکان تاریخی باز شدن چشم انداز شکل دادن به یک تلاش مشترک برای آینده ای سعادتمند در مقابل این مردم قرار می گیرد.آیندۀ خاورمیانه نه متعلق به دولتهای تاکنونی است و نه متعلق به مینی دولتهائی که قرار است از دل تجزیۀ خشونت بار دول تاکنونی شکل بگیرند. استناد به مبارزه برای رفع ستم ملی نمی تواند حتی ذره ای در این واقعیت بنیادی تغییر ایجاد کند که سرنوشت کارگر کرد و عرب و فارس و بلوچ و ترکمن و افغان به یکدیگر گره خورده است و رهائی هیچ یک به بهای راندن دیگران به فلاکت به دست نمی آید. این رهائی فقط می تواند محصول مبارزه مشترک تمام مردم محروم کلیه کشورهای موجود منطقه باشد.
در آن چه که امروز به نام جنبش ملی کردستان جاری است هیچ ظرفیتی برای ارتقاء مبارزات کارگران وجود ندارد. این جنبش اعتراضات کنونی زحمتکشان کرد علیه حاکمان فاسد و بورژوازی کرد را نیز تحت الشعاع قرار داده و آنان را در خدمت سیاست های منطقه ای بخش مسلط سرمایه داری جهانی به کار خواهد گرفت. کردایتی برای دستیابی به اهداف حقیر خویش کمترین تردیدی در قربانی کردن توده های زحمتکش کرد نیز به خود راه نخواهد داد. این جنبش به انکشاف مبارزه طبقاتی نخواهد انجامید. برعکس، نتیجۀ بلاواسطۀ آن انقباض بیشتر در مبارزه طبقاتی است. ظرفیت ارتجاعی این جنبش فقط در خود آن نیست که مانع مبارزه طبقاتی می شود. تبدیل شدن این جنبش به دنبالچۀ صهیونیسم ارتجاعی در عین حال به معنای تقویت بیواسطۀ ارتجاع اسلامی نیز خواهد بود. کسانی که به نام کمونیسم و سوسیالیسم با ذره بین به جستجوی نقاط مثبتی در این جنبش ارتجاعی بر می آیند و"استفاده از شرایط ابژکتیو" حاصل از آن را توصیه می کنند، فریبکاران مزوری بیش نیستند.
کارگران، زحمتکشان، رفقای کرد و فارس و عرب و ...
جهان امروز وارد دورانی از تلاطمات تعیین کنندۀ تاریخی شده است. نظم بین المللی پسا جنگ سردی که برای سه دهۀ طولانی جهان را به دهکده ای در پاکس آمریکا بدل کرده بود، به سرعت در حال فروپاشی است و همراه با آن چشم اندازهای بزرگترین تلاطمات اجتماعی دوران معاصر به ظهور میرسند. همۀ معضلاتی که در طول تاریخ سرمایه داری انباشته و به دوران ما به ارث رسیده اند، اکنون در پرتو پاسخ به راه حلهای بنیادی دوران پیش رو از جایگاه و معنائی کاملا متفاوت برخوردار می شوند. در پاسخ به مصافهای دوران معاصر، مبارزه برای تحقق خواستهای فروکوفتۀ تاریخی به تنهائی ملاکی برای حقانیت هیچ جنبشی نیست. برعکس، در پرتو پاسخ به تحولات جهان معاصر است که نقش و جایگاه مبارزه برای تأمین منافع ویژۀ هر جنبشی مشخص می شود. جنبشی که برای تأمین منافع ویژۀ خویش به تقویت نظم ارتجاعی و رو به زوال کنونی می پردازد، جنبشی است ارتجاعی و رفراندوم استقلال کردستان نیز بیان لحظه ای از چنین جنبش ارتجاعی است.
شما می توانید و باید به این روند و به این جنبش ارتجاعی نه بگویید. در تمام شهرها و حتی قصبه های همه ی جوامع خاورمیانه، کرد و عرب و ترک و فارس و بلوچ برای سده های متمادی در کنار یکدیگر زیسته اند و بنیانهای این جوامع را برپا کرده اند. جنبش کنونی رفراندوم یا استقلال کردستان، برادران طبقاتی را به سلاخی یکدیگر می کشاند؛ بیش از پیش پیوندهای آنان را می گسلد و خصومت ملی را در میان آنان دامن می زند. شما می توانید و باید به این روند نه بگویید. می توانید و لازم است که روش زندگی صلح جویانه ی خود را در مقابل این کینه ورزی قرار دهید. به نفاق ملی نه بگویید و پیوندهای دوستی بین زحمتکشان ملل و اقوام را تقویت کنید. انجمن های دوستی بین ملل تشکیل دهید، به دیدار همسایگان خود بروید، با آنان چای بنوشید و قلیان بکشید و عهد ببندید که به روی همدیگر شلیک نخواهید کرد. جشن ها و فستیوال ها و گلگشت های دوستی بین ملل را برگزار کنید. دشمنان شما نه در میان زحمتکشان ملل دیگر، بلکه در میان حاکمان طبقاتی همان جامعه ی شما زندگی می کنند. آن ها با زبان های بیگانه تکلم نمی کنند، به زبان شما حرف می زنند. اجازه ندهید آنان از همسایگان و همکاران و حتی همسران دشمنان بسازند. تاریخ خونین "دولت سازی" و "ملت سازی" چهار دهه ی اخیر در گوشه های مختلف جهان عواقب فاجعه بار سکوت در مقابل ناسیونالیسم و همراهی با آن را نشان داده است و دوستان قدیمی را به دشمنانی خونی بدل کرده است. اجازه ندهید این فاجعه در خاورمیانه بیش از این تداوم یابد. زمان آن فرا رسیده است که وحدت طبقاتی توده های زحمتکش کار در جلوه های مختلف حیات اجتماعی و سیاسی تجلی بیابد و چشم اندازهای آینده ای روشن را به تمام خلق های منطقه نوید دهد. ورق آینده بر پیشانی ما به عنوان تقدیری گریزناپذیر نوشته نشده است. ما می توانیم و باید کار نوشتن آن را به مرتجعان واگذار نکرده و خود در دست بگیریم.
زنده باد خاورمیانه ی متحد سوسیالیستی، زنده باد دوستی و برادری بین ملل
تدارک کمونیستی- جنبش برای سازمانیابی حزب پرولتاریا
30 شهریور 1396
21 سپتامبر 2017
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید