·
4 years ago
دوست و یا شاید هم رفیق عزیز عبدی
این که نوشتم پاسخ کوتاه میدهم و اظهار امیدواری کردم که علاقمندان دیگری وارد بحث شوند به معنای عدم تمایل به ادامه بحث حاضر نبود. برعکس. شما دارید بحث می کنید و تا زمانی که چنین مباحثه ای حقیقتا حول خود موضوعات مورد بحث باشد، من از آن استقبال می کنم. این راه جلو رفتن است. مشکل اما حقیقتا وقت محدودی است که دارم. این پاسخ را هم اساسا به این دلیل می نویسم که سوء تفاهمی در این زمینه پیش نیاید و باز هم اظهار امیدواری می کنم که علاقمندان دیگری وارد مباحثه شوند.
در این پاسخ فعلا فقط به یک نکته دیگر هم می پردازم و اگر موضوعات دیگر مسکوت ماندند و وقت اجازه داد در فرصتی کمی دیرتر به سهم خودم به آنها هم می پردازم.
اما نکته ای که الآن لازم میدانم طرح کنم و به نظرم می تواند نقش کلیدی در ادامه بحث و دست یافتن به زبانی مشترک داشته باشد، درکی است که شما از فساد ارائه می دهید. در بحث رفاقتی بودن سرمایه داری شما به این اشاره می کنید که گویا در کشورهائی مثل آلمان " یک شهروندِ عادی میتواند علیه فعالیتِ دولت در یک موضوعِ خاص شکایت کند و سیستم قضائی به نفع او حکم دهد" و از قرار در ایران اینگونه نیست و سپس نتیجه میگیرید که " دیدنِ پیچیدگیِ سیستمها، دیدنِ اینکه در بعضی جاها معیوباند و فساد به بار میآورند در جاهای دیگر قانونمند هستند، چگونه میتواند نشانهی سادهلوحی باشد؟"
فعلا کاری به این نداریم که آیا حقیقتا در آلمان و فرانسه و انگلیس و آمریکا یک شهروند عادی می تواند از دولت شکایت کند و از سیستم قضائی حکمی به نفع خود بگیرد یا نه. مشکل در تلقی شما از فساد است. شما فساد را حاصل یک سیستم معیوب می بینید که از قرار با قانونمند شدن برطرف می شود. همانطور که مثلا در آلمان این اتفاق افتاده است. به عبارتی فساد از دید شما نشانه ای از ضعفی قابل رفع در سیستم است. این همان ساده لوحی است که میگویم. ماجرا برعکس است. اگر سیستم را همان نظم سرمایه داری بدانیم، فساد بنیان آن است. از همان اولین روزهای عروج این نظم تقلب و کلاهبرداری و دزدی و قتل رقبا اجزاء لایتجزای این نظم بودند و هستند و خواهند بود. چه در داخل حوزه انباشت کشوری و چه بویژه در رابطه بین بورژوازی یک کشور با بورژوازی کشورهای دیگر و در مناسبات بین المللی. این را مارکس در فصلهای بررسی تاریخی رشد سرمایه داری در کاپیتال هم به اندازه کافی بررسی کرده است. امروز و در قرن 21 هم همین است. آنچه شما قانونمندی می دانید مانع توسعه فساد نیست، برعکس، خود فساد است که شکل قانون به خود گرفته است، نظام مند شده است، در اشکال ناهنجار بروز نمی کند و اشکالی ظریف به خود گرفته است و در مجاری تعریف شده و مورد توافق عمومی طبقه حاکم به پیش برده می شود و از همین رو نیز به مثابه فساد جلوه گر نمی شود. و این دقیقا روندی است که امروز در ایران هم در حال طی شدن است و برای ایران وجه معینی از تکامل دولت سرمایه داری را نشان می دهد.
فعلا اجازه بدهید به همین اکتفا کنم. امیدوارم مباحثه ادامه پیدا کند و من هم بتوانم با کمی تأخیر در ادامه مباحثه شرکت کنم.
از طرح مباحث متشکرم.
این که نوشتم پاسخ کوتاه میدهم و اظهار امیدواری کردم که علاقمندان دیگری وارد بحث شوند به معنای عدم تمایل به ادامه بحث حاضر نبود. برعکس. شما دارید بحث می کنید و تا زمانی که چنین مباحثه ای حقیقتا حول خود موضوعات مورد بحث باشد، من از آن استقبال می کنم. این راه جلو رفتن است. مشکل اما حقیقتا وقت محدودی است که دارم. این پاسخ را هم اساسا به این دلیل می نویسم که سوء تفاهمی در این زمینه پیش نیاید و باز هم اظهار امیدواری می کنم که علاقمندان دیگری وارد مباحثه شوند.
در این پاسخ فعلا فقط به یک نکته دیگر هم می پردازم و اگر موضوعات دیگر مسکوت ماندند و وقت اجازه داد در فرصتی کمی دیرتر به سهم خودم به آنها هم می پردازم.
اما نکته ای که الآن لازم میدانم طرح کنم و به نظرم می تواند نقش کلیدی در ادامه بحث و دست یافتن به زبانی مشترک داشته باشد، درکی است که شما از فساد ارائه می دهید. در بحث رفاقتی بودن سرمایه داری شما به این اشاره می کنید که گویا در کشورهائی مثل آلمان " یک شهروندِ عادی میتواند علیه فعالیتِ دولت در یک موضوعِ خاص شکایت کند و سیستم قضائی به نفع او حکم دهد" و از قرار در ایران اینگونه نیست و سپس نتیجه میگیرید که " دیدنِ پیچیدگیِ سیستمها، دیدنِ اینکه در بعضی جاها معیوباند و فساد به بار میآورند در جاهای دیگر قانونمند هستند، چگونه میتواند نشانهی سادهلوحی باشد؟"
فعلا کاری به این نداریم که آیا حقیقتا در آلمان و فرانسه و انگلیس و آمریکا یک شهروند عادی می تواند از دولت شکایت کند و از سیستم قضائی حکمی به نفع خود بگیرد یا نه. مشکل در تلقی شما از فساد است. شما فساد را حاصل یک سیستم معیوب می بینید که از قرار با قانونمند شدن برطرف می شود. همانطور که مثلا در آلمان این اتفاق افتاده است. به عبارتی فساد از دید شما نشانه ای از ضعفی قابل رفع در سیستم است. این همان ساده لوحی است که میگویم. ماجرا برعکس است. اگر سیستم را همان نظم سرمایه داری بدانیم، فساد بنیان آن است. از همان اولین روزهای عروج این نظم تقلب و کلاهبرداری و دزدی و قتل رقبا اجزاء لایتجزای این نظم بودند و هستند و خواهند بود. چه در داخل حوزه انباشت کشوری و چه بویژه در رابطه بین بورژوازی یک کشور با بورژوازی کشورهای دیگر و در مناسبات بین المللی. این را مارکس در فصلهای بررسی تاریخی رشد سرمایه داری در کاپیتال هم به اندازه کافی بررسی کرده است. امروز و در قرن 21 هم همین است. آنچه شما قانونمندی می دانید مانع توسعه فساد نیست، برعکس، خود فساد است که شکل قانون به خود گرفته است، نظام مند شده است، در اشکال ناهنجار بروز نمی کند و اشکالی ظریف به خود گرفته است و در مجاری تعریف شده و مورد توافق عمومی طبقه حاکم به پیش برده می شود و از همین رو نیز به مثابه فساد جلوه گر نمی شود. و این دقیقا روندی است که امروز در ایران هم در حال طی شدن است و برای ایران وجه معینی از تکامل دولت سرمایه داری را نشان می دهد.
فعلا اجازه بدهید به همین اکتفا کنم. امیدوارم مباحثه ادامه پیدا کند و من هم بتوانم با کمی تأخیر در ادامه مباحثه شرکت کنم.
از طرح مباحث متشکرم.